Tuesday, April 30, 2002

عجب خرابکاری کردم دیروز کلی نوشتم تازه امروز فهمیدم که ای دل غافل اینا که عربی شده!! حالا درستش کردم

 0 نظر
چند روزه که فرصت ندارم حتی سرم رو بخارونم چه برسه به ابنکه بیام و وبلاگم رو بروز کنم البته این قصیه بروز کردن هم برای بعضی ها و من شده یه مسئله ملی که اگر چند روزی به این مساله نرسیم انگار که از وجدان خودمون عبور کرده باشیم و بدجور عذاب میکشیم!
مساله ای که این چنر روزه داره تو فکرم دور میزنه و البنه ازسالهای قبل هم به نظرم اومده بوده اینه که چرا ما نمبخوایم که با مسایلمون کامل و واضح روبرو بشیم؟ این قضیه که مطرح کردم به یک مسئله حاد در جامع ما تبدیل شده .ببینید به عنوان مثال همون قضیه "نمودنم" خب اینکه ما نمیدونیم یک مسئله ای هست که ما همیشه با اون مواجه خواهیم شد اما اکثر ما از این مسئله فرار میکنیم نمیخواهیم که خیلی ساده بگیم"نمیدونم" از اینکه با نا دانسته هامون مواجه بشیم ترس داریم درست مثل آدم اولیه! و این نقص هر چی که جلوتر میریم داره بدتر خودشو بروز میده نمونه دیگه از این دست اینه که اکثر ما نمیدونیم که دقیقا در این دنیا و در زندگی خودمون به دنبال چی هستبم فرض کنید که شما خبرنگاری هستید و قراره از این جوانان بپرسین که "شما چی کم دارین؟" جوابی که الان در ذهن اکثر افراد میاد اینه که "کار" بعدی ها هم "آزادی" که شامل :" عرق و ورق و قمار و کاباره و دیسکو ....و...."از این قبیل .اما از هر 100 نفر 5 نفر از این جوانان رو پیدا میکند که چیزهای دیگری از این معنی آزادی و از این آزادی میخوان میدونین ما مردم ایران واقعا نمیدونیم چی میخوایم مشکل اینجاست که هیچ ایده ای نداریم همه چیز برای ما السویه هست زیاد-کم خوب-بد این-اون! هیچ فرقی نداره اینقدر که سرمون رو یه چیزی گرم کنه برامون کافیه نمیدونم این موضوع که من میگم شما حتما مصداقش نیستید یه موضوع کلی است.
ما مردم ایران از قانون مملکت از این قانون اساسی که هر سال جشن تصویب شدنش رو میگیرن و میگن که با 98.2% آراء تصویب شده هیچی نمیدونیم اون موقع که داشتن مدارس عیر انتفاعی رو راه می انداختن و هیچ کس نگفت آقایان طبق قانون دولت موظف به ارایه آموزش رایگان به تک تک مردم است.چرا چون اولا خیلی ها خبر نداشتن دوم اینکه اصلا کسی حال نداشت که صدایی تولید کنه! از این موضوع میگذرم ما ایرانیها که اصلا به قوانین آشنا نیستیم همانطور در پی آن به جقوقمان براحتی در ای اداره و در آن سازمان سرمان کلاه میرود...بقیشو بعدا میگم

 0 نظر

Wednesday, April 24, 2002

موضوع که میخونین مربوط میشه به این زیاده خواهی که ما ایرانیها دچارش شدیم جدیدا در تهران اگر باشید حتما متوجه شدید که هر گونه عمل خلاف نظر دیگران باعث از دست دادن سر شما خواهد شد در واقع ما ایرانیها داریم کم کم آدم خوار میشیم
مثــــــــــــــــــــــــــــــال:
میخوای بری مثلا از تجریش (سر پل نه!) به سر دولت هر روزم این راه رو میری و میای کرایه هم حداکثر میشه 100 تومن که راننده هایی که دچار وجدان درد میش (دردی که داره فراموش میشه یا شده تفریبا) 75 تومن میگیرن.سوار ماشینی میشی که شخصی هم هست (تاکسیها که نازشون زیاده) آخر راه که میخوای پیاده شی یه 100 تومنی میدی دست راننده میگه:"25 تومن نداری؟" میگم "نه؟" "میشه 125 تومن" "کرایه همین 100 تومن تازه زیاد هم دادم" دررررررررقققققققققققق در رو میبندی و میری دنبال کارت اما اگر بخوای یک کمی زیاد معطل کنی بدان که زنده مودندت بیمه نشده!
راننده ماشین شخصی واسه همین موضوع که زیادی بهش ندادن از عمد با جلوی ماشینش زده به مادر و دختری بعد هم هرچی به دهنش رسیده نثارشون کرده مردم هم که قبلا گفتم با معضل جدی پشم روبرو هستن همینطور نگاه کردن! اینم از مملکت ....و.... ما!(مشق امروز جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید)
آخه یکی نیست بگه آدم حسابی کی از راننده بودن به جایی رسیده که شماها دارین همه چیزهای جامعه مثل اخلاق نظم و تمدن! رو زیر پا میزارین؟ اصلا کی از کارگر بودن از کارهای از این دست به جایی رسیده مگر اینکه مثل بیل گیتس در مسیری درست افتاده باشه و ...و...و... (اینا عوامل زیاد اطراف بودن) بتونه خودشو بالا بکشه .راننده ها رو تو این تهرون ببینید از منتها الیه سمت چپ با سرعت خودشو پرت میکنه جلو کسی که کنار خیابون ایستاده باشه چرا؟ هیچی میخواد از این ماشین خونه و ماشین و زندگیش رو با تمام وسایل بکشه بیرون
حالا این مثال راننده تاکسی بود برین تاسیساتی ها رو ببینید نقاشهای ساختمونی لوله کشها البته این برای اینها فقط مصدلف نداره مهندسین دکترها آخوندها همه و همه همینن

 0 نظر
چند روزی که من نبودم(مسافرت نرفته بودم مثل ستاره شهیر شرق) از این تشنجات!!! بی خبر موندم اما حالا که برگشتم میبینم که عجب چه راههایی برای مشهور شدن وجود داشته و من نمیدونستم...
چگونه مشهور شویم؟
از آخرین نتایج اینگونه برآمد که باید اول مواد لازم را بشناسیم .مواد لازم شامل :
1- یک نفر که خیلی جلو چشم همه باشه
2- یک ایراد از طرف مورد نظر
3- یا کمک کردن به طرف مورد نظر (مثل شهرام که با کمک کردن مشهور شد)
4- بحث با طرف در "خفا" در ابتدا
5- کشاندن لنگ طرف به وسط قافیه در ثانی!
دوم لازم است که خیلی خونسرد با قضیه مشهور شدن خود کنار بیایید چون شخض مورد نظر سعی بسیار در این عمل مبکند و ممکن است شما از اینکه این همه زیاد! و با چنین سرعتی مشهور میشوید شکه شوید!
این از آخرین روشهای مشهور شدن میباشد که البته طبق نظریه آخرین روانشناسان مورد استفاده طیف خاص و در سنین خاص میباشد. اگر شما متوجه منظور روش نشدید اشکال ندارد خوانندگان همه چیز را میفهمند از آنها بپرسید
خوب اینم از این!

 0 نظر

Tuesday, April 23, 2002

اتفاقی افتاد که فکر نمیکردم دیگه بتونم بنویسم بعضی چیزها قوه ناطق (بدون نور!) و تفکر آدمهارو از کار میندازه این چیزها برای هر کسی متفاوت و هر کسی باید از این چیزهایی که بهشون حساسه با خبر باشه شما هم سعی کنید راه مقابله با این چیزا رو پیدا کنید
راستش فکر نمیکردم کسی بیادو سری بزنه اما خوب روزی ده نفر هم کلی اشتیاق آور بود بازهم مینویسم و بازهم منتظر نظرات میمونم

 0 نظر

Thursday, April 18, 2002

از بدترین اخلاقی که من تا حالا با اون مواجه شده ام موضع مقاومت سر سختانه در برابر یادگیری چیزهای جدیدِ. چند وقت پیش کسی که ادعای "هکر" بودن میکرد (چیزی که تازه گیها مد شده) از سر یه موضوعی به اشتباه توضیح میداد هر چی من میگفتم عزیز من اینطور هست اما اون چیزی که منم میگم درسته انگار که دارم یه دیوار میگم! آخر عصبانی شدم با لحنی بد که من هیچ وقت استفاده نمیکنم کلی لیچار بارش کردم! بعد گفت :"اصلا تو جی میگی بگو بشنوم"!!!! منم گفتم بعد که فهمید گفت :"حالا پس چرا ما سروکله همدیگرو میشکنیم!" ....چه عرض کنم!
از دیگه خواص ما ایرانیها همین نصیحت نپذیری ماست اگر کسی بخواد راه درست رو نشون بده چنان مقاومتی میبینه که خودشم شک میکنه نکنه اونه که غلط میگه!
در نتیجه من آخرین راه نصیحت کردن رو که از جامعه و تا کنون استخراج شده رو اعلام میکنم:

1. یک بار میگی البته فقط به خودش
2. میبینی که انگار نشنیده دوباره فقط به خودش میگی (یه کمکی ناراحت میشی)
3. در جمع آروم به خودش میگی(در حالی که ناراحتی) اما بازم انگار نه انگار
4. اینبار در حالی که سرخ شدی و داری منفجر میشی داد و بیداد میکنی و هر چی به دهنت میرسه به طرف میگی در این مرحله طرف دیگه مقاومت نمیکنه و در حالیکه شخصیتش شده ایندقدر -> . دستتو میگیره میبرت یه جای خلوت میگه بابا چرا داد میزنی آروم به خودم بگو خب در این مرحله میبینی خب عجب حرف حقی میزنه! پس آروم به خودش میگی و اونم میفهمه !

نتیجه چی بود؟ هیچی نتیجه اینه که دیگران اصلا "نمیخوان" که حرف شما رو بفهمن نه اینکه نمیفهمن یا نمیشنون "نمیخواهند"
راه حل چیه؟ شما باید تا میتونید توجه طرف رو به موضوع جلب کنید
روشها:
• قضیه رو یه کم "بودار" جلوه بدید!
• در موردش آروم با یکی دیگه صحبت کنید البته جلو روی طرف!
البته روش انتخابی به موضوع و طرف بستگی داره
شما باید مطمئن باشید که طرف گوش میکنه
دقت کنید که طرف قدرت درک مطلب مورد نظر شما رو داره یا نه با منتفی شدن این مورد سر شما کاملا به سنگ برخورد کرده!

 0 نظر

Wednesday, April 17, 2002

اندر احوالات ایرانیها در حال تفکر بودم و کم کم داشتم کم میاوردم که این جناب وبلاگ عمومی عجب سوژه ای به دست داد !
ما ایرانیها خیلی دوست داریم تیز بازی در بیاریم ! اینه ...
نمونه زنده همین جناب که من اصلا نام کسی رو نبردم که اگر هم کسی نمیدونه دیگه لازم هم نبود بفهمه که این جناب برده اسم آقارو گذاشته اونجا بعد هم اعتراض میکنی که چرا میگه ما رو خر فرض کردی! اِهِکی! تو نمیگفتی همه میفهمیدن!
به خودم میگم خدا نکنه ما از چیزی سر در بیاریم دیگه همه دنیا رو خبر مینکنیم البته ابن در مواردی مثل شوهر قمر خانوم چی کاره هست و ماشین آقا اسدالله مدلش قدیمی شده و...!صدق میکنه وگرنه در موارد علمی و عملی با درخت و سنگ هیچ فرقی نداریم کاملا سری!

 0 نظر
آقایون خانمها بابا دم همه گرم سرتون هم همینطور ما یه کلمه گفتیم "فلسطین مسیح مصلوب" از نظر من اصطلاح غلطیه از کسی هم اسمی نبردم بعد جناب وبالگ عمومی نوشت
"کمانگير هم به خوانندگان وهم به مهدی وبلاگنويس معترض است. به خوانندگان به اين خاطر که نظراتشان را ارسال نميکنند و به مهدی بدين خاطر که نام وبلاگش را فاسطين ،مسيح مصلوب نهاده است "
بهش نامه زدم که من از کسی اسم نبردم حالا تو چرا کردی تو بوق ببینین چی به من گفته (تو این مایه که غلط میکنی نام نمیبری ما نام میبریم ضایعتم میکنیم در ضمن ما خیلی تیزیم!) بابا ایول تو این دنیا مجازی هم از دسته این ایرانیها تیزو بز راحت نیستم!
Salam
Doost aziz
shoma mara grefteyid??
shoma dar weblogetan moshakhasan esm weblog MEHDI ra
avardeyid..manham TEBGH ANCHE DAR WEBLOGETAN NEVESHTE
SHODE BOOD MATLABAM RA NEVESHTAM.hala moshkel
kojast???
shoma ham yadetan bashad, ham dar in donya ya an
donya..CHIZI KE NEMIKHAHID TOY BOOGH BOKONID RA DAR
MAHAL OMOMI NANVISID!!!
fekr mikonid agar man nemineveshtam hichkas
nemifahmid??? inghadr melat ra khar farz mikonid? agha
jan khodet ra dorost kon az mardom ham talabkar nasho!
movafagh bashi


 0 نظر
امروز تو دانشگاه اتفاقی اقتاد که نتیجه اش این شد که خیلی ها که میرن مکه "رمی جمرات" نمیکنن "رمی حسنات" میکنن! آدم میمونه چیکار کنه دیگه امر داره بر من مشتبه میشه که از مریخ اومدم!

از دوستان یکیشون بهم گفت :"کلی مفسر شدی!" گفتم :"خب؟ نظری داری همون جا بنویس بقیه هم ببینن"
گفت:"البته من با خیلیهاش مخالفم" گفتم :"خب نظرتو بگو" اما دریغ! (عجب آه جگر سوزی!)

 0 نظر

Monday, April 15, 2002

خواننده عزیز آخه تو هیج نظری موافقی مخالفی؟ هیچ؟ ....

 0 نظر
یکی از معضلاتی که الان با اون روبرو هستیم این معضل کمبود "پشم" هست! بله کمبود پشم ....پشم!
به این مثال خوب دقت کنید از یه مامور نیروی انتظامی یا به قول یونان باستان پلیس برید پرسید که آقا (خانوم که ندارن!) علت این بی حسی شماها چیه؟ بعد از کلی اینه و اونه میرسیم به این موضوع که "حقوقمون کافی نیست" بعد من با خودم فکر میکنم مگه پلیس در کشورهای دیگه چقدر حقوق میگیره؟ اصولا مگه این شغلها حقوقشون زیاده؟ خوب کم هست قبول اما این به پشم هم مربوط میشه؟ یعنی من پلیس چون حقوقم کم هست پس کاری به کار خلاف کارا ندارم! یعنی آقا پشم به کلاه مانیست! همین البته این یه مثال بود این حکایت همه کارکنان دولتی ما شده بازم از این دست خواهم گفت

 0 نظر
من نمیدونم آدم باید هر حرفی که شاعرانه یا قشنگ باشه رو بزنه؟ "هر روزمسیح دوباره مصلوب میشود" یا "فلسطین مسیح مصلوب"!! آخه ما که مسلمونیم و به مصلوب شدن مسیح بی اعتفادیم باید این حرفهارو فقط چون قشندگ هستن بزنیم!

 0 نظر

Friday, April 12, 2002

یه چیزه خیلی باحال تو Google کلمه "ایرانیها" رو جستجو کنین اولین لینکی که میبینید مال این وبلاگه!

 0 نظر
هر چی میخواین بگین اینجا بفرمایید

 0 نظر

Thursday, April 11, 2002

به اسب شاه گفتن یابو
یه موضوع دیگه این که ایرانی جماعت به شدت دگمه! (دکمه نه دگم !) یعنی چی؟ میدونه داری راه درست رو بهش نشون میدی اما نمیخواد که از "تو" قبول کنه چرا ؟ چون تو کلش رفته که اگر این کار رو بکنه انگار که به ضعف خودش اعتراف مرده و این کار یعنی تحقیر خودش! حالا انگار مثلا همه ما کی هستیم که با یه "نمیدونم" گفتن چی بشه! قدیمیها میگفتن "به اسب شاه گفتن یابو"
میدونه درست میگی میدون ه خودش راه درست رو نمیدونه اما به کار خودش ادامه میده و نمیخواد که خای راه تورو امتحان کنه بعد هم حرف میزنی میگه :
- "آقااااااااااااااااااااااااااا! آزادیه میخوام اینطوری کنم اونطوری کنم هی شعار آزادی میدی بعد هم اینطور زور میگی؟"
- "ای بابا ننت خوب بابات خوب صدات رو بیار پایین بابا پیشنهاد میدن ، راهنمایی میکنم زور کجاشه؟!"
خلاصه اصلا به علط کردن میندازنت که چرا حرف ردی اطلا پشیمون میشی که چرا فکر کردی برای طرف راه پیدا کردی؟
توصیه میکنم که کتاب" کرگدن" رو بخونین

 0 نظر
خوب در دنباله این قضیه ما ایرانیها باید به قانون گریزی و قانون ستیزی ما ایرانیها بپردازم که عجب سفت و محکم هم از این قانون بینوا میگریزن!
یک اصل جالب که در ایران مد شده است و شده بوده است ! اینه که احترام به قانون خیلی سوسول بازیه! یعنی فقط این سوسولها و فرنگی مآبها هستن که به قانون برای پز و پرستیژ احترام میذارن !جل الخالق! ما ایرانیها برای فرار از هر موضوعی به سرعت یه راه حلی پیدا میکنیم این قانون گریزی رو هم اینطوری توچیه میکنیم (البته خصلت انسان همینه) آخه عزیز من فرض از چراغ قرمز رد نشیم سوسول بازی در اوردیم ؟ یا مثل بچه آدم پشت خط عابر پیاده بمونیم تا عابر راحت رد بشه چی میشه مگه؟ یا عابر عزیز که -عده ایشون واقعا مثال آدم نیستن- نمیتونی صبر کنب چراعت سبز بشه بعد از خیابون رد بشی؟ که مزاحم ترافیک روان نشی؟ نه نمیتونی؟ نمیدونم این قانون گریزی ما از کجا نشات گرفته آخه از کمبود آموزشه که یادمه پلیس یک مدتی مردم رو مجبور به عبور از خط عابر در زمان سبز بودن چراغ کرد تو رادیو و تلویزوین همنشون دادن اما یه کم که گذشت و چشم پلیس رو دور دیدن باز به کار قبلیشون ادامه دادن!!!! پس قضیه همون قضیه نوشته دیروزمه که بابا اینا باید یادشون انداخت که شماها مخ دارین قوه تفکر دارین اصلا شماها انسانید! دیگه آخه من هر طوری که فکرشو میکنم میبینم چطوری باید به مردم یه فانونی رو گفت؟ هر جی هم که بگی میگن :"آقا مملکت از اون بالا خرابه"!!! عجب خوب شد فهمیدیم که اون "بالایی ها" مقصرن .نه که اون" بالایی ها" از مریخ میان اینه که ما مقصر نیستیم مریخی ها مقصرن! ای مریخی لعنت بر تو که ایرانی رو اینطور کردی!
خوبیش اینه که عین آب خوردن مسئلیت رو از گرده خودمون برمیداریم که هر طور که دلمون میخواد رفتار کنیم

 0 نظر
نمیدونم تا حالا شده که یک دفعه دچار احساس کسالت مفرطی بشین و ندونین از کجا اومده؟ (یه ذره حس غریب!) چند وقت بود منم همینطوری یه دفعه دیدم ای بابا چقدر کسلم فکر کردم خدایا من این چند وقته باید چیکارا میکردم که نکردم و الان کسلم بعد کی فکر کردن دیدم بله ای دل غافل 1.5 ماهه که ستار تمرین نکردم! بله تازه فهمیدم که روحم چقدر تشنه این نوا بوده و من خودم خبر نداشتم ...شما هم اگر گاهی اینطوریم میشین خوب فکر کنین روحتون چی کم اورده. این از این!

 0 نظر
این از فرنگ برگشته هم خوب مینویسه بد نیست مشاهداتشو در اطرافش بخونید فقط در حال حاضر خیلی خسته شده بخونید...

 0 نظر




این طفل معصومها از بس که عزادارن محرم نامحرم یادشون رفته!(ههههههه)

 0 نظر

Tuesday, April 09, 2002

فیسءدور باطل

یکی از گرفتاریهای ما ایرانیها این کلاس و فیس و افاده صد تا یه غازمونه یه کلمه اختراع شد بنام "جواد" دیگه از کول مردم پایین نمیان
محض اطلاع اون با کلاسهای عزیز که میرن "سوپر استار" یا همون "رواق" سابق( تو خیابونه ولیعصر) که برگرهای وارداتی از "دبی"!!! رو بخورن میرسونم که این برگرهای خوش مزه و با کیفیت از همین کارخونه بزرگه 202 خودمونه! البته 202 مال بابام نیست که بخوام براش تبلیغ کنم اما اینو میگم که بدونین بدبختی ما چیه!
فقط عشقمون این شده که "آره اینمون از فلان جاست اونمون از بیسار جاست اه اه به ایران!"
الان به این "های کلاسها" بگو بجای اینکه برای بچه ات" باربی" بخری سارا و دارا بخر که عین توپ تو دنیا صدا کرده اگه کرد!؟ یکی نیست بگه آخه آدم حسابی این عروسک باربی و اون سارا و دارا تو چین تولید میشن کیفیتشونم یکیه چینی هم که دیگه بد و خوب نداره همین کفشهای NIKE که خودتو براش میکشی هم تو چین تولید میشه قیمتش هم از 60$ شروع میشه پس دیگه چی میگی شما؟ اونوقته که با دهنه باز همینطور نیگات میکنه و بعدم پا میشه میره! آخرشم کار خودش رو میکنه.
من به این نتیجه رسیدم اینکه قبلا من گفتم ما به فرهنگ احتیاج داریم غلطه ! ما باید به یه عده رو استخدام کنیم که برن به این مردم یادآوری کنن که بابا شماها تو جمجمتون چیزی هست که بهش میگن مغز! از اون استفاده کنین تا نوبت به فرهنگ هم برسه .بد میگم؟ برین ببینین چند نفر تو کارهای روزانشون از مغز و قوه تفکرشون استفاده میکنن!
یه عادت بدی که ما ایرانیها داریم اینه که از مشکلاتمون فرار میکنیم طوری که حتی نمیخوایم مطرحش کنیم چرا؟ چون اگه مطرح کنیم اونوقت که باید دنبال راه حل بگردیم وفتی دنبال راه حل بگردیم باید معلوماتشو داشته باشیم اونجاست که مچ آقایون گیر میکنه چون معلوماتش رو ندارن اینقدر هم بزدل و مغرور!!!! هستیم که نمیخوایم بگیم "آقا نمیدونم باید این مورد رو تحقیق کنیم و راهشو از زیر سنگ هم که شده پیدا کنیم" خلاصه صورت مسئله رو پاگ میکنیم و والسلام! ما بدبخت نیستیم؟ حتی نمیخوایم که خودمون رو تغییر بدیم به جرات میگم که حتی تحصیل کردگان هم همینطورن دانشجوها هم همینطورن دانشجو که اسمش روشه و از ندونستن ابایی نباید داشته باشه! عجب بابا دگم هستیم ما
سر همین موضوع هست که هنوز نمیتونن یه حمل و نقل شهری رو سامان دهی کنن عضو شورای شهر گفته" اگر دولت به ما یارانه حمل و نقل درون شهری نده ما همچنان مجبوریم تراکم بفروشیم!" از این مسخره تر شنیده بودین؟ به این میگن دور باطل! این مملکتم پر دورهای باطله!

 0 نظر
دیروز خواستم هر چی رو که شنیده بودم بنویسم اما نشد از قدیم هم گفتن : تا تنور داغه بچسبون حالا یه کم مینویسم ...یکی از کارگرا دیروز میگفت (اهل ایلام) : اونجاها افغانی راه نمیدن منم گفتم مگه تا اونجاها افغانی رفته گفت واسه کار تا اونجاها رفتن گفتم حالا چرا راه نمیدن؟ گفت آخه کثیفن منم گفتم؟!!!! میگفت ایلام و کرمانشاه و کردستان افغانی پیدا نمیشه یه دفعه هم یکیشون که اومده بوده طرفای اونا به هوای اینکه چوپونی کنه زدن بدبخت و کشتن! یه داستان دیگه هم تعریف کرد که تو اصفهان یه بابایی که ماشین یخچال دار داشته دو تا مقنی افغانی میبره خونش که جاهشودرست کنن خودشم رفته دنبال کارش وقتی برگشته دیده از زنو بچش خبری نیست بعدا اونارو تو باغچه خونش پیدا میکنه خلاصه قاطی میکنه و میره تو میدون میگه" 30-40 تا افغانی بیان بالا ببرم سر ساختمون" که همشونو تبدیل میکنه به افغانی یخی! اینم از این


 0 نظر

Monday, April 08, 2002



دلاوران کوچه دلگشا در حال خشک کردن ورزشگاه آزادی

 0 نظر
صد رحمت بر این حیوانات که باید الگو ما آدمهای آدمخوار قرار بگیرن

 
0 نظر
دل پر دردی دارم خدایا! سالک بابا خدا ابن کاکاتوحفظ کنه...یکی نیست بگه اون خورشید خانوم رو ولش کنید که چند وقت پیش طلب Huge Dick میکرد! که بعدش هم خودش اعتراف کرد اینجا سرزمین جاکشهاست!(یعنی من و شما و ایشان ) ای خدا ببین کیا به دسته کیا دارن چهار چشمی نیگاه میکنن

 0 نظر

Sunday, April 07, 2002

یکی از خواص ما ایرانیها این بی تفاوتی مفرط ماست که یه طور عجیب غریبیه بهدتیرین نمونه این بی تفاوتی در کتاب "نخبه کشی " آوردا شده است که در حالی که نخبگانی مثل قائم مقام یا مصدق رو سر به نیست کردن ایرانیهای عزیز انگار نه انگار! ایرانیهای گرامی آخه این بیچاره ها که داشتن واسه شماها خودگشون میکردن حالا که کمک میخوان ککتون هم نمیگزه ؟
نمیدونم از چی نشأت گرفته اروپاییها رو ببینید همگی در مورد موضوعی که مخالف باشن یا موافق اظهار نظر میکنن همگی! اما اینجا چی؟ شاید بی اهمیت به اوضاع اطراف نیستن بلکه میترسن اصلا اظهار همبستگی در مورد موضوعی بکنن؟ اما نه اینم نیست برین تو خیابونا ببینین چطور به بالا تا پایین مملکت دارن بدوبیراه میگن پس موضوع چیه؟ میگم: همه این فکر رو میکنن که "بابا حالا ما یه حرفی بزنیم پس فردا رژیم عوض میشه یقه ما رو میگیرن!" یا اینکه :"حالا که زیاد هم بد نیست میسازیم دیگه"!!؟؟؟ من نمیدونم این فرهنگ میسازیم دیگه رو کدوم فلان فلان شده ای کرده تو کله این مردم! این فرهنگ غلط قناعت رو انداخت تو کله این مردم؟ کشاورز ایرانی رو ولش کنی میخواد تا آخرالزمون با همون بیل اجدادیش اگه نشکسته باشه کار کنه بابا جان آخه مگه تو تراکتور نمیخوای؟ میخوای؟ پاشو داد بزن بگو ! میمیری؟ کشاورز:"نه نمیمیروم اما ایی آقایان بالایی که توجه نمیکنن ما گفتیم نشنیدن" خلاصه اینم یه دلیل به هر حال من نمیدونم و نمیتونم یه دلیل قطعی بیارم شما میتونی؟ بفرما اون بالا اظهار نظر کن بسم الله

 0 نظر

Saturday, April 06, 2002

سطل، غيرت و فوتبال
در راستاي اينكه در مسابقه فوتبال ميان استقلال و انيانگ كره جنوبي كه در استخر روباز صدهزارنفري برگزار گرديد و استقلال با نتيجه دو بر يك مسابقه را باخت، ما موفق به كشف تكنولوژي جديدي براي حل مشكل باران شديم، دلايل باخت استقلال به شرح زير عنوان مي‏گردد:
1) ما در زمين باراني بازي مي‏كرديم، درحالي‏كه آنها در زمين آفتابي بازي مي‏كردند.
2) آنها از كره آمده بودند و طبعاً مي‏دانستند كه هواي ايران باراني است و خودشان را آماده مسابقه كرده بودند، اما ما از ايران آمده بوديم و اصولاً در ايران كسي خودش را براي چيزي آماده نمي‏كند.
3) فدراسيون فوتبال خودش را براي بارندگي آماده نكرده بود، چون مبارزه با بارندگي كار سازمان هواشناسي است.
4) براي جمع كردن باران از سطل و نيروهاي فداكار حاضر درصحنه و غيور استفاده شد، درحالي‏كه بايد در اين موارد از خاك‏انداز استفاده شود تا آب به شيوه علمي جمع‏آوري شود.
5) در استاديوم جمعيت تماشاگر با نوحه غلام كويتي‏پور سينه مي‏زدند، درحالي‏كه اگر نوحه‏خوان مسابقه آهنگران بود حتماً مسابقه را مي‏برديم.
6) اصولاً ما در آب بيشتر عادت داريم واترپولو بازي كنيم نه فوتبال.
7) در كشورهاي امپرياليست خونخوار پليد مثل بوركينافاسو و بنگلادش براي جمع‏آوري آبهاي سطحي از ماشينهاي مكنده استفاده مي‏كنند و ما با اين اقدام انقلابي توانستيم با استفاده از سطل و تشت مشت محكمي به دهان غربي‏ها بزنيم.
8) اصولاً در فوتبال ما غيور هستيم، شناگر كه نيستيم.
نتيجه‏گيري اخلاقي: استفاده از سطل و آفتابه به عنوان حفظ سنت ضروري است.

از نبوی آنلاین

 0 نظر

Friday, April 05, 2002

اولا که بعضی ها دیگه مونده قربونه خودشون هم برن و واسه خودشون یه چایی هم بیارن! و دو تا پرتقال بزورهم که شده پوست بکنن ...البته به خوشون مربوطه و مارو سنننه! اما خب یه کًمکی خنده داره.
دوم تذکره:
آن سید اهل امل وان سید دور از عمل وی منتخب به برج حمل وان زاده ریگ و رمل همان سید و پیر دیار پکاجک سید محمد پیرپکاجکی به روزی منتخب ما شد.... ! این سید محمد پیرپکاجکی اسم تازه سید محمد خاتمی که مردم روش گذاشتن از بس که خالی بست!
سوم در ادامه بحث قانون قروشی بحث چی میاد؟ بحث "پاکتها کجا میروند؟" یه سند میبری اداره ثبت که چی بشه؟ ثبت بشه ثبت! اما چی میخواد؟ هیچی نمیخواد فقط شما به لیست فیمتها توجه کن عزیزم بنا به سند شما ما رو بساز دیگه ! آخه تو که داری خونه فلان قد تومن میسازی نمی خوای یکم به ما برسونی؟ ای بابا ناخن خشکی میفرمایید؟ خلاصه کلام این آقایون و خانمهای ثبتی میخوان با شما شریک شن! (اینها حرفهای یه بساز بفروش بود که امروز شنیدم) بقیشم بعدا از بس که ما خوبیم این مملکتم اینه

 0 نظر

Thursday, April 04, 2002

اول بگم که من اصلا تحمل یه چیزایی رو ندارم! اون چیه؟ خنگ بازی! چطور مهم نیست
دوم یه نفر قول داده که بعد از تمومی کارش تو کتابخونه کمک کنه خدا خیرش دهاد!
سوم ،خدا هرچی کارگر بد هست رو لعنت کنه! چرا؟ ما ایرانیها بدجور داریم اعصاب هم رو خورد میکنیم دیگه تحمل قیافه های هم رو نداریم! بارم چرا؟ بابام جان! لوله کش اومده 3 طبقه لوله کشی کرده یه لوله فاضلاب جا انداخته دو تا لوله باری شیر هارو اصلا نکشیده ... ... ...! آخه ما مردم بخودمون چی بگیم؟! بعد هم دائم مینالن که پول نداریم! این آخری خیلی به آدم زور میاره! واسه کار کردن که باید نازشونو بخریم بعد باید نازکشی کنیم با ادب باشیم از گل کمتر نگیم که چی؟ نانازمون فهر نکنه وگرنه میزاره کارتو زمین و د برو که رفتی!
حالا میگم اینارو ول کن بریم سراغ قانون فروشی! بله؟؟!!! چیچی فروشی؟ قانون بله قانون! نمونه میخواین؟ میخوای خونه بسازی فانون میگه "عزیز جان بقول یکی شوما باید واسه هر طبقه یه پارکینگ بزاری" میگی نمیشه حالا نذارم؟ قانون میگه "نه که نمیشه من قانونم تعییر ناپزیرم یالا رعایتم کن!" البته تو دلش به زبون میگه حالا یه راهی هست تو جریمه بده برو هر کاری میخوای بکن! به این قانون که پول میگیره میگن قانون....! مثل بعضی ....! مشق امشب :"جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید "

 0 نظر

Monday, April 01, 2002

چند روز پیش داشتم فکر میکردم فلان مطلب تو کدوم وبلاگ بود ؟این یکی؟ نه اون یکی؟ آخر به این نتیجه رسیدم که ای کاش یه کتابخونه از این وبلاگها بود که میتونستیم راحت همه چیزو بر حسب موضوع و نویسنده یا وبلاگ جستجو کرد.یعد چی؟ هیچی گفتم "بذار تو گروه فارسی وبلاگ نویسا!! یه نامه بزنم که کسی از این ایده خوششون میاد؟" چند تا از برو بچه های حرفه گفتن "آره خوبه حمایتت میکنیم البته با استفاده کردن از چیزی که درست کردی "
خلاصه من این کارو شروع کردم بعدش رسیدم به یه مشکل که حالا اینو کجا بزارم؟ من فقط ASP بلدم و اونم WinNT میخواد یاد مجید خان افتادم بعد از یک ایمیل اعلام کرد که کتابخونه از این به بعد Powerd by Rayanmehr میشه! اینم از محسنات بروبچه های باصفا! حالا چی مونده؟ هیچی یک عدد آرش که بشینه این کارو تموم کنه چند عدد بروبچ باحال که کمک کنن!
نکته جالب اینه که هیچ کس نمیپرسه "خب حالا به کجا رسیدی؟" نمونه اش؟ همین آقا که لقب وزین پدربزرگ وبلاگ نویس های ایرانی رو داره البته ما در راه خدا کار میکنیم! (هههههههه)

 0 نظر

This page is powered by Blogger. Isn't yours?